حرف اول

شاید دوستان بر بنده خرده بگیرند که با این امدن و رفتنها قصد بازار گرمی را دارم !!!!!! ولی باور بفرمائید بلاگ طاهو را بقصد وداعی دائم بستیم ولی فعل و انفعلات دنیای مجازی در بیابان ایجاب کرد که ما هم دست به عصا به دنبال این قافله سرگردان باشیم . فقط اینرا یاد اور می شوم که دوتن از بانیان وبلاگ طاهو یعنی خود طاهو و همکار سوم ما در فعالیتهای جدید این وبلاگ دیگر حاضر به همکاری با ما نیستند و بنده با دوتن از دوستان بیابانی که اهل طاهروئی هم نیستند فعالیتی جدید را از سر می گیریم . و امید داریم در این راه بازهم شاهد حضور پر رنگ قلم بدستان توانائی مثل گیاوان دوست و جمونتی و کهوت مکران و درک و ایران و حبقوق.... باشیم  و بهره مند از همکاری عزیزانی مثل کهوت مکران و گمنام و علی کهور و .......... گردیم و لازم میدانم از دوست بزرگوارمان جناب درک تشکری صمیمانه داشته باشیم که به ما لطف داشتند و یادی از ما کردند . در اینجا می پردازیم به سیر تحولات بلاگهای منطقه در ایامی که ما نبودیم  

گروگ تحریر :با حفظ خط و مشی سابق خود با بلاگهای سیریک همسو شده و در چندین پست به موازات انان در حرکت بود که بصورت بیطرف در مواردی نوشته های انانرا انعاکس داد و قضاوت را برعهده کاربران خود می گذاشت و با شناختی که از اراسته داشتم این انتظار هم از ایشان می رفت . ولی در کل اراسته نشان داد که دود از کنده بر می خیزد و ایشان و بلاگشان  نسبت به خیلیها از بار فرهنگی بالاتری برخوردارند.   

روستای بازگر : بعد از پستی که به طاهو اختصاص داده بودند با بهره گیری از قلم توانای درک در مقابل پیام سیریک موضعی تند را اتخاذ نمودند که این واکنش روستای بازگر عجیب بود در مطلب پیام سیریک  که گروگ تحریر نیز انرا انعکاس داده بود کوچکترین اشاره ای به روستای بازگر نشده بود و فقط از مدیریت اموزش و پرورش گلایه مند بودند که هم دوست عزیزمان درک وهم مدیریت روستای بازگر بصورت تند و با عباراتی خارج از عرف بلاگ دارای و فرهنگی به پیام سیریک  تاخته بودند . در این مبحث بر درک کوچکترین ایرادی وارد نیست ،بایستی مدیر بلاگ مذکور در انعکاس ان یک سری مسائل را در نظر میگرفت . ولی در پست گریب گیاوان شاهد بودیم که مدیریت در مطالب ارسالی دخل و صرفی بخرج نمی دهد و عین مطالب ارسالی را پست می کند که نشانگر عدم سیاستی واحد در اداره وبلاگ روستای بازگر است . 

اندر حکایت روزگار زمان : اعتکاف و منزوی شدن این بلاگ واقعآ بهت اور است و نبود قلم توانای ایشان در فعالیتهای دنیای مجازی بیابان ضایعه ای تاسف اور است به امید فعالیتهای مجدد این وبلاگ پربارمنظقه . 

شهر سیریک : که عمده فعالیتش را بعد از کناره گیری ما اغاز کرده در چندین پست با بهره گیری از سخنان فرماندار و اجتماع لنج داران معترض در پستی مصاحبه ای گزینشی و سلیقه ای را با یکی از اعضای خبر ساز شورای شهر سیریک انجام داده  و انها یکطرفه به استیضاح شهردار سیریک پرداخته اند و بدون در نظر گرفتن خدمات ارزنده شهردار سیریک همه مشکلات و معضلات شهر نوپای سیریک را از چشم اقای الهیار طاهری دیده اند !!!!!!!  همه می دانند که روزی همین اقای حسن حاجی زاده از طرفداران پروپاقرص شهردار سیریک بود ولی وقتی که دید اقای طاهری با جناح رقیب انها دست دوستی داده بدون در نظر گرفتن مصلحت شهر خود دراقدامی عجولانه او را استیضاح  نمودند و در انتخابات اخیر نیز جناح رقیب حسن حاجی زاده برگ برنده خود را در دستهای الهیار طاهری می دیدند و باشعار اوردن شهردار سابق توانستند ارای اکثریت مردم را جذب کنند . بنظر من امدن مجدد اقای طاهری به شهرداری سیریک صلاح نبود ولی انچه که ثابت شده این است که هم مرادی فر و هم عبدالله زرهی و حتی همین حسن حاجی زاده  تنها چیزی که برایشان مهم نیست ابادانی و شکوفائی شهر سیریک است همه حضرات بفکر مصلحت شخصی خود هستند . ولی نقطه حائز اهمیت در پست مصاحبه حسن حاجی زاده در بلاگ سیریک کامنتهای ان پست می باشد  

این پست در  دوشنبه چهارم آبان ۱۳۸۸ ساعت : ۲۲و۳۸ دقیقه به وقت محلی نوشته شده و تا بیست چهار ساعت بعد از پست ان مطلب حتی یک کامنت را در باره مطلب ان پست ندیدیم ولی  روز بعد یعنی سه شنبه پنجم ابان یک رای دهنده و در ساعت ۲۲ و ۱۲ دقیقه و ۹ دقیقه بعد از ان یعنی در ۲۲ و۲۱ دقیقه یک فرهنگی و همچنین ۱۶ دقیقه بعد حیدری و بعد از ۱۰ دقیقه محمودی و ۴۲ دقیقه بعد دوست دار مسعود زرهی و تقریبآ با همین فاصله زمانی اندک کمالی و یک معلم از سیریک وعیسی زاده سرو کله اشان پیدا می شود و با دیالوگ و ادبیاتی واحد به حمایت ازحسن حاجی زاده و مطالب فوق می پردازند که ثابت می شود همه کامنتها از شخصی واحد و بقصد بازار گرمی نوشته شده وروز بعد نیز محمد و علی با فاصله زمانی نزدیک به هم کامنت می گذارند و روز سوم یک زن ساکن کنکی مطلبی را در ستون نظرات می نویسد و ده دقیقه بعد هم  حسن نامی حق را به ان خانم می دهد و هم ولایتی و عبدالله و مغازه دار هم دست بکار می شوند و در اندک زمانی کوتاه شاهد سیل نطرات ساختگی در تهاجمی فرهنگی بر علیه شهردار می شویم که همه اینها نشانگر عدم رعایت امانتداری در نظرات است ، نظر سازی و خالی کردن عقده های شخصی به اسم دیگران کاری بسیار ناشایست و غیر فرهنگی است . که نویسنده این وبلاگ انجام داده

خاک پاک سرزه : اقای مراد رحمتی هم وبلاگی را به اسم سرزه دایر نموده که تنها چیزی که دران دیده نمی شود مطلبی در باره روستای سرزه است ایشان با قرار دادن لینک اهنگهای برادرش در ان وبلاگ کل سرزه را در ترانه های برادرش و سفر خود به شمال ایران دیده، فقط نمی دانم چرا اراسته او را با اسم ابراهیم رحمتی لینک کرده !!!!!!!  

  (( در پست اینده به بقیه بلاگهای بیابان می پردازیم ))