قسمت دوم سیزده بدر

بعد از بگو مگو براهک و بحلی مدنگ که مشغول چای ریختن بود دستش را جلوی پیشانیش گذاشت و به نقطه ای در ضلع غربی جایگاه خیره شد و بعد گفت : به به گَلکی دِردَه مثل تیاره داره میاد انگاه همه دیدند شتر سواری بسرعت به انها نزدیک می شود. و ایشان کسی نبودند جز درک .... بعد از اینکه درک رسید با اشاره ای به خورجین شتر گفت بیائید کمک ....  

براهک : چرا زحمت کشیده اید اینجا که همه چیز بود  

درک : چیزی بدرد خور شما نیست  

مدنگ : اینها که ادم هستند؛ داخل خورجین چه می کنند!!!!!!  

                         از راست : براهک ؛قلندر؛بحلی ؛رامی روستائی

 

درک : این رامی روستائی است جرات نداشت تنهائی بیاد بخاطر اینکه یک لنگ  

خورجین سبک نباشه و از روی شتر نیفته جمکو نیوز را هم داخل لنگ دوم خورجین گذاشتم 

مدنگ : گَرمٌرگی بجنتت رامی از که می ترسی . تو اینروزها شهردارو بخشدار همه رفیقت هستند و در وبلاگت کامنت می گذارند . درک را هم داری دیگه چه مرگته

تیزبین : ای کاروان اهسته ران که ارام جانم می رود  

مدنگ : تیزبین اگه ساکت نشی همچین تو کله ات می کوبم که تیزبینی  هیچ چشات عینکی بشه 

بحلی : من اعتراض دارم براهک باید توضیح بدهد چرا با من مخالف است  

براهک : دوست من؛ بنده با اصل کار شما که فعالیت فرهنگی در دنیای مجازیست موافقم و خوشحالم که جوانان پرانرژئی مثل شما وارد این عرصه می شوند . اما اینکه شما مطالب پست وبلاگت را در ستون نظرات همه وبلاگها می نویسید کار درستی نیست  

مدنگ : حسین دلشاد چی شد  

راج بلوچ : پائین اون تپه با همین پسره مو بلند ه اسمش چی بود جامک درگیر بود  

رامی روستائی : عجب من اینجا نشستم وجامک می اد و همشهری مرا می زنه  

رامی بازگری ( رامی اصلی ) : بشین سرجات هر که تورا نشناسه من خوب می شناسمت مال این حرفها نیستی  

بعد از پنج دقیقه از رفتن رامی روستائی  

جمکو : من برم ببینم اینها چی شدند می ترسم رامی روستائی بلائی سرجامک در بیاره اخه خیلی عصبانی بود  

مدتی گذشت وبازهم خبری از انها نشد  

مدنگ : مثل اینکه جامک را تار و مار کردند برویم نگاه کنیم اگر کشته شده اونا قبر کنیم  

وقتی اونجارسیدند دیدند که رامی روستائی زیر درخت کهور خونین و مالین افتاده و جامک دست و پای جمکونیوز و حسین دلشاد را بسته و با شلاق به جان ان دو افتاده 

قلندر: براهک جان این جامک از همان اول میانه اش با تو خوب بوده برو ریش گرو بزار و اینرا ازاد کن  

مدنگ : اگه باریش کار درست میشه ریشهای بحلی که ماشالله مثل جنگل امازونه با این ریشها حتی می تونه کل زندانیهای شهید شاهوند را ازاد کنه  

بحلی : کلو واشربو ولاتصرفو ان الله یحب المسلمین 

اراسته :ای بمیری با این حدیث و ایه خواندنت  

بحلی : مدنگ چکار ریشهای من داری من ادم مسکینی هستم  

جامک : اگر بحلی بیاد ریشهای اونا اول قیچی می کنم بعد اتششان می زنم 

براهک : جامک بیخیال باش اینها میهمان تو هستند ادم که میهمانش را کتک نمی زنه 

وبعد از کمی جامک انها را ازاد کرد وهمه گرم صحبت شدند 

مدنگ : بحلی جان قربان قدت می شه یکم از این ریشهایت را به من بدی؟ 

تیزبین : برای تبرک می خوای 

قلندر : نه گاوش را چشم زدند می خواد زیر پای گاوش ریش ملا را اتش بزنه 

مدنگ : نه بابا سبزه نبود گره بزنم می خوام ریش مولوی را گره بزنم   

سروش(گروگ در یک نگاه ) : مدنگ از محاسن سفبدت خجالت بکش و اینهمه سر به سر این زبون بسته نزار

 

براهک : تو که عمری ازت گذشته سبزه را برای چه گره می زنی؟ 

مدنگ : سبزه را لازم نکرده برای باز شدن بخت گره زد . می خوام گره بزنم تا این بحلی دست از کپی کردن در ستون نظرات برداره 

رامی روستائی : این موبایل بی صاحبم هم انتن نمیده 

جمکو : کجا زنگ می زنی؟ 

رامی روستائی: می خوام به شهردار سیریک زنگ بزنم و به او بگم که جامک مرا الکی کتک زده 

مدنگ : تو اسفالت را از شهردار می خوای و حالا می خوای شهردار بیاد با جامک زد و خورد کنه 

راج بلوچ روبه رامی اصلی : خوب تو چرا کمک همشهریت نکردی و گذاشتی کتک بخوره  

رامی : جامک دوست خودمه من چرا خودم را به دردسر بیاندازم تازه مگه ندیدی عباس خوشگل و پیشک با اینکه مسلح بودند جرات نکردند طرف جامک نگاه کنند

.............. ادامه دارد

نظرات 9 + ارسال نظر
- شنبه 21 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 02:41 ق.ظ

خیلی بی مزه بود

چشائی شما ضعیف است ؛ شاید تلخ یوده و نفهمیدی

موتور جستجو نت سرا دات آی آر شنبه 21 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 04:28 ق.ظ http://www.netsara.ir

سلام امیدوارم که حالتون خوبه خوب باشه. وب جالب و خوبی دارید.در صورتی که تمایل به تبادل لینک با وب منو دارید ، منو با عنوان " نت سرا قویترین موتور جستجو " لینک کنید و در سایت www.lost6.ir نظر بدید و بگید با چه عنوانی لینکتون کنم. موفق باشید

سکران شنبه 21 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 02:25 ب.ظ

سکرانها زنده اند الله اکبر
ما همه پیروی توییم بحلی ,,ما همه پیروی توییم بحلی ,,ما همه پیروی توییم بحلی
وای گوش به فرمان توییم بحلی ,,وای گوش به فرمان توییم بحلی
(کمیته همراهان امام بحلی عجل الله زواله الشریف)

دوست شنبه 21 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 03:24 ب.ظ

براهک عزیز تو هم تار از ریشهای مولا بحلی را برمیداشتی زیر خودت میسوزاندی تا چشم نخوری با این طنز نویسی افتضاحت

به حرفت می اندیشم

.:. راج بلوچ .:. شنبه 21 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 05:05 ب.ظ http://rajbaloch.blogfa.com

سلام دوست

با لطیفه هایی از بحل بروزم حضور شما باعث دل گرمی میباشد

بامزه شنبه 21 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 07:22 ب.ظ

راستش این بستت خیلی خیلی بی مزه بود مثل قبل طنز نمنویسی جت شده

جمکو شنبه 21 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 07:54 ب.ظ http://jomako.blogfa.com

سلام استاد براهک
من دارم میام بزودی زود

سلام و اهلآ و سهلآ wb

صابر یکشنبه 22 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 12:18 ق.ظ

سلام دوست عزیز دوستان بی مزه یعنى جه عیب کنید ولی بسیار بد نوشتی

دوست یکشنبه 22 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 06:58 ب.ظ

سلام براهک جان . اول بهت افتخارمیکردم ویکی از خوانندگان دایمی وبلاگتان بودم چون تنها وبلاگی بودی تو منطقه که خوب تنز نویسمی میکردی ولی حالا همین که این بنده خدا بحلی کاررش راشروع کرده نمیدانم حسودیتون میشه نمیخوای کسی تو دستان بزنه که حی گیرمیدی به این بنده خدا هر مطلبی که بروز میدی اسم این بحلی هست داخلش نمیدانم باهاش قرار داد بستی نمیدانم چه مرگتان هست باشه بنده خدا کارش را بکند چه کارش داری کپی میکنه خودش مینویسه هرچه میکنه امار بازدیدگنندگانش از تو بیشتر اون هم چند ماهی نیست که کارش را شروع کرده پس تو چه مرگته با این همه تجربه بس که چرت پرت مینویسی مردم ازوبلاکتان فراری دادی مگر ان کیه تو کی هستی .

سلام
عجب دوستی و چه ادبیات دوستانه ای
بازهم ممنون که به چشم دوستی بر ما نظری داری

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد