میهمانی حسین دلشاد

ز حد گذشت جدائی ز حد گذشت جفا

بیا که موسم عیشست و آشتی و صفا

لبت به خون دل عاشقان خطی دارد

غبار چیست دگر باره در میانه‌ ما

مرا دو چشم تو انداخت در بلای سیاه

و گرنه من که و مستی و عاشقی ز کجا

کجا کسیکه از آن چشم ترک وا پرسد

که عقل و هوش جهانی چرا کنی یغما

ز زلف و خال تو دل را خلاص ممکن نیست

که زنگیان سیاهش نمی‌کنند رها

دلم ز جعد تو سودائی و پریشانست

بلی همیشه پریشانی آورد سودا

عبید وصف دهان و لب تو میگوید

ببین که فکر چه باریک و نازکست او را

 

 

 

قبل از هرچیز بخاظر تاخیر در بروز رسانی و تائید کامنتهای بزرگواران عذر خواهی می کنم واز عدم تائید کامنتهای ندای قران ؛دوست عزیز مدیریت بلاگ ندای قران : ستون نظرات برای ارائه نظرات شخصی شماست و چیزی را که منطبق با بلاگ بنده و دست نوشتهایم نباشد تائید نمی کنم .... درضمن تشکر و سپاس از بزرگواری که همیشه مرا به نوشتن در وادی مجاز تشویق میکردند؛ اما ادامه ماجرای براهک و مدنگ و ضیافت حسین دلشاد ......

براهک : حالا مدنگ جان برویم که دیرمان میشود من که وسیله ای ندارم ، مرکبی را برای عزیمت بیاب  

مدنگ : جسته ام سرورم ، اگر باشتر بنده برویم به نهار وشام که هیچ به صبحانه حسین دلشاد هم نمی رسیم این شد که موتور سیکلتی را برایتان به عاریه گرفته ام و صاحب موتور در رکاب ما خواهد بود !!!!!! 

براهک : بابا اگه با این برویم که سگها بدنبالمان می افتند .  

مدنگ : نترس صاحب موتور اقای علی شلوغ گزیجی است که باهمه سگهای منطقه دوست میباشد  

خلاصه بعد از مدتی که به بازگر رسیدند در خانه حسین دلشاد پیاده شدند 

مدنگ : همه امده اند بجز رامی روستای بازگر؛بدون او که جلسه اشتی کنان معنی ندارد  

حسین دلشاد : سلام دوستان طاهرویچی ؛ خیلی خوش امدید من دوستان زیادی در طاهروئی دارم فقط میانه ام با فرزندان محمدکیا خوب نیست انها چندین بار در بازگر قاچاق پیاده کردند و گمرکی مرا نداند  

مدنگ : اقای حسین دلشاد از حرفهائی که در سال ۱۳۳۶ پیش امده بیخیال باش و گذشته را فراموش کن ؛ راستی رامی را که نمی بینم کجاست ؟ 

حسین دلشاد : اولین شبی که اطلاع یافتم او به بازگر امده به زیارتش رفتم و ضمن خیر مقدم به او دیدم که او مرا درجه سه و در لیبل پائین تحویل گرفت این شد که انجا را ترک کردم ؛ شنیدم بعد از عکس گرفتن از انگوری کٌنربه رودخانه گز رفته انهم برای رصد و تصویر برداری  

مدنگ : اقای حسین دلشاد اگر رامی درجه سه تورا تحویل گرفته چرا درجه یک حرف میزنی من چه بدونم لیبل و رصد چیه؟ ازاین حرفها گذشته یک کم تنباک بده و به چوک جیفری بگو قوطی خاکی را بیاره  

حسین دلشاد : رامی اصلی بازگری اینجاست نمی خواهید با ایشان اشنا شوید ؟ 

براهک : ارادت داریم خدمت ایشان   

حسین دلشاد : مدت زیادی بود که افتابی نمی شدید شایع شده که بعد از درگیری شما با روستای بازگر دیگر جرات ندارید افتابی شوید  

براهک : درگیری که نمی شه به ان گفت اختلاف نظر و سوء تفاهمی بیش نبود  ولی اقای حسین دلشاد باور بفرمائید همه ما زود از دنیای مجازی کناره گیری می کنیم فقط تنها کسی که همیشه از عشق و دوستی و صمیمیت می نویسد ماندگاره و انهم کسی نیست جز پیشکسوت بلاگرهای بیابان اقای اراسته  

مدنگ : خدا حفظش کنه پر انرژی و با احساس قلم میزنه ؛ من به پشتکار این مرد غبطه می خوریم با اینکه اماج ناجوانمردانه ترین یورشهاست ولی استوار ایستاده 

براهک : خیلیها ندانسته و بدون مطالعه به اینکه گفته او زرهی است به ایشان گیر می دهند بایستی به این دسته از دوستان یاد اور شوم که اگر اندکی در باره اصالت اراسته تحقیق کنند درخواهند یافت که ایشان هم از طایفه زرهی هستند
حسین دلشاد : ولی در باره این شعر چه می گوئی که وبلاگ ایشان هست  

زمکران شدآراسته تازره

میانهاندیدندبندبندوگره   

براهک : دوست من ایشان منظورشان از معنی کلمه اراسته هست و این سوء تفاهم پیش نیاد که فردوسی از اراسته منظورش محمد اراسته بوده  

حسین دلشاد : خوب نهار هم اماده است و رامی هنوز از رودخانه گز برنگشته تا غذا از دهان نیفتاده بخورید که امشب مراسم زار داریم و زار رامی روستای بازگر را زیر می اوریم  

ادامه دارد ...........................

 

نظرات 7 + ارسال نظر
جمکو دوشنبه 17 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 12:31 ق.ظ http://jomako.blogfa.com

سلام تورا لینک کردم اگر مرا لینک کنی ممنون میشم

ازاد اندیش دوشنبه 17 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 06:03 ب.ظ

سلام استاد بزرگوار
منتظر بستهای زیبای شما هستیم

دوست خوبم سپاس از شما و خیلی خوش امدید

علی کهور دوشنبه 17 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 11:50 ب.ظ

سلام
خوشحالم که دوباره شما را در دنیای مجازی میبینم دلم برای بستهای طنز اجتماعی شما تنگ شده بود.و منتظر بستهای مفقد و قوی شما استاد محترم هستیم.

سلام دوست و همکار گرامی
از محبتتان سپاس و خوش امدید

جمونتی سه‌شنبه 18 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 02:55 ب.ظ

سلام
امیدوارم که ظهور مجددت به همتای تولد ققنوسی جدید باشد که با انرژی بیشتر و تامل و درایت افزون تر بتوانید این سرای مجازی را زیر پر و بال اندیشه هایت قرار دهی ....

به شهر عافیت، مأوی ندارم
بغیر از کوی حرمان، جا ندارم
من از پروانه دارم چشم تحسین
ز عشاق دگر، پروا ندارم
بهشتم می‌دهد رضوان به طاعت
سر و سامان این سودا ندارم

دوست فرهیخته سلام . دیدن کامنت شما بیش از حد خشنودم ساخت اما اینبار را خیلی دست خالی شروع کرده ام
نبود (طاهو ) نویسنده محوری بلاگ و تحولات و فعل انفعالات مجازی بیابان و دغددغه های شخصی دست به دست هم داده اند تا مرکب ما در این راه پرفراز و نشیب لنگ بزند ولی به امید همراهی شما بزرگواران دست به عصا با این قافله سرگردان همراه می شوم
خیلی خوش امدید و منتظر حضور پررنگتر شما در بلاگی که افتخارش همراهی شماست هستم
خیلی خوش امدید

تیزبین چهارشنبه 19 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 03:19 ب.ظ http://tizbeen.blogfa.com

سلام براهک جان شروع مجدد شما را تبریک میگم.ازاینکه لینکم کردی تشکر میکنم.
موفق باشی

سلام دوست عزیز . بنده نیز منتظر مطالب زیبای شما هستم
خوش امدید

راجو نیوز چهارشنبه 19 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 08:49 ب.ظ http://www.raju.blogfa.com



شاید خیلیها در بیابان بی خیال مسائل حقوق انسان ,معاش , درمان, خوراک پوشاک, تحصیل , امان, و...... باشند .

اقایان شما هنوز حق تعلیم عقیده تان به فرزندانتان ندارید از چه چیزی صحبت و طرفداری می کنید؟ مدارس بیابان هنوز عقیده وفرهنگ دیگران را به بچه هاتون اموزش می دهند,

-آیا زندگی فقط سفر وزیارت قبرهای شاهان ایران است.؟ یا گذاشتن چند عکس گاو در وبلاگ می باشد.؟

- آیا با فروش جندتا کتاب و دفتر یا کارت انترنتی آینده بیابان را تآیین کردید.؟

- آیا مسخره کردن همدیگر گامیست در راه آزادی از ظلم ستم حاکمان بر اعناق.؟

و کسانی که کامنتهای بنده را تآیید نکردند,و علاوه بر این با یک اسم مستعار امدند و حرفهائی که لایق خودشان بود به شیر مرد بلوچستان امیر مجاهدین امیر عبدالمالک ریگی زدند ولی این مرد مثل بعضیها در خونه یا مغازه اش ننشست ومثل زن گریه و زاری نکردند و دنبال هویتی غیر از ریگی نشدند ومانند بعضی از سیریک نشینان ادم فروشی هم نکردند و حسابهای بانکی خویش را با خون مردم پر نکردند تنها اشتباه ایشان این بود که به ظلم وستم گفت دیگه بسه ,

دوست عزیز به مسئله مهمی اشاره کرده اید . و بایستی با ظرافت خاصی به این مسئله نگریست . بنده پاسخ شما را در پستی مستقل خواهم داد و پست اینده را به این مسئله اختصاص می دهم
سپاس از حضور گرمتان

رحمتی جمعه 21 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 08:10 ق.ظ http://m-rahmati.blogfa.com

سلام خدمت استاد براهک:
خوشحالم که باز فعالیتتان را شروع کردید
امیدوارم که در راهنان موفق باشید
در ضمن بنده براتون کامنت گذاشته بودم نمیدانم هروز سر میزنم تاییدش نکردی یا اینکه در هنگام ارسال مشکلی بیش امده
به هر حال موفق با شید و بایدار

دوست گرامی درود و سپاس از شما
کامنتی از شما دزیافت نکرده ام و اگرنه حتمآ کامنت شما دوست گرامی را تائید میکردم
خیلی خوش امدید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد